امروز در وبلاگ علاءالدین تراول می خواهیم شما را با داستانهایی راز آلود از عمق تاریخ اصفهان آشنا کنیم، داستانهایی که با دانستنشان، سفرتان به این شهر لذتبخشتر خواهد شد. اگر میخواهید دیدنی های اصفهان را با اطلاعات و جزئیات کامل بدانید آن را در لینک دیدنی های اصفهان ببینید. و در صفحه رزرو هتل های ایران نیز به صورت آنلاین، هتل های اصفهان را رزرو نمائید. سفری خاطرهانگیز را با تور اصفهان علاءالدین تراول میتوانید تجربه نمائید.
داستان اول:
داستان شمع روشن در پل خواجو
هنگام غروب به پل خواجو که بروید، صدای آواز هنرمندان ناشناسی را میشنوید که عاشق موسیقیاند، این پل به گونهای ساخته شده است که اگر در ستون اول شمالی سمت چپ این پل حرف بزنید و فردی نزدیک ستون اول جنوبی در سمت راست باشد، صدای شما را میشنود. این تنها ویژگی معماری پل خواجو نیست، پلی که بر خلاف سی و سه پل، برای عوام ساخته نشده بود. شاید بیت
از شمع بپرسيد حديث دل خواجو / جز شمع جگرسوز كه شد همدم خواجو
را شنیده باشید اما در خصوص ارتباط شمع و پل خواجو چیزی ندانید، اگر میخواهید شمع را در دیوارههای پل خواجو ببینید، باید در طبقه پایین پل بنشینید و با زاویهای 39 درجه به دیوارهها نگاه کنید. حال اگر از آسمان به پل خواجو نگاه کنید، یک عقاب خواهید دید که بالهای خود را گشوده و در حال پرواز است. کنگرههای طبقات مختلف پل نیز از فراز آسمان به شکل پرهای عقاب دیده میشوند و قسمت شاه نشین را شبیه سر عقاب خواهید دید. البته اگر پل خواجو بنایی امروزی بود و برای طراحی بنا، انواع نرم افزارهای طراحی به کار میرفت، این بنا را بنایی اسرارآمیز و شگفت نمیدانستیم.
داستان دوم
داستان انعکاس صدا در مسجد شاه اصفهان
داستان دوم باز هم بر میگردد به صدا! اما اینبار در یک مسجد، وقتی به مسجد شاه (امام) اصفهان در میدان نقش جهان میروید، ممکن است فردی با استعداد را ببینید که روی سنگ مشخصی مینشینند و با طنین خوش اوازش، حاضرین را از صدای انعکاسش غرق لذت میکند، برخی نیز پا را در آن نقطه بر زمین میکوبند تا انعکاس صدا را آزمایش کنند. گفته میشود دلیل این انعکاس صدا در آن نقطه خاص، مربوط به ساختار گنبد مسجد امام است. راز دومی که در این مسجد نهفته است، کمی به شیخ بهایی مرتبط میشود. زمانی که میخواستند این مسجد شاهکار را بسازند، به یک مشکل بزرگ برخوردند. میدان نقش جهان همراستا با چهار جهت اصلی ساخته شده بود اما مساجد باید رو به کعبه یعنی جنوب غربی ساخته شوند. این بنا به گونهای ساخته شد که قرینگی نقش جهان حفظ شود، محاسبات قبله را نیز شیخ بهایی انجام داد.
داستان سوم
داستان حمام شیخ بهایی
داستان سوم به یکی از بااستعدادترین دانشمندان عصر صفوی باز میگردد، شاید شما هم داستان مخزن بزرگ حمامی که با یک شمع گرم میشد را شنیده باشید، اما چگونه؟ اگرچه تمامی چیزهایی که اکنون ما میدانیم برپایه حدس و گمان است اما محققان میگویند احتمالا یک لوله سفالین مابین سرویس بهداشتی مسجد و حمام شیخ بهایی وجود داشته و از آنجا که فاضلاب، گازهایی مانند متان و اکسیدهای گوگردی متصاعد میکند به عنوان منبع گرما در مشعل خزینه میسوخته است. این گازها از طریق روش مکش طبیعی به سمت خزینه آورده میشد. جالب است بدانید روش تولید گاز از فاضلاب که به بیوگاز مشهور است به تازگی در کشورهای توسعه یافته به کار برده میشود. حدس دیگری که در خصوص گرم شدن حمام شیخ بهایی زده میشود، مربوط به روغن دانههای گیاهی باشد که در عصارخانه مجاور حمام به دست میآمد اما با توجه به لولههای سفالین به دست آمده در کاوشهای باستان شناسان، حدس اول قویتر است.
داستان چهارم
راز چشمان شیرهای نگهبان پل خواجو
داستان چهارم مربوط به رازی است که نگهبانان پل خواجو در چشمان خود دارند، چشمان درخشانی که در شب دارند. در واقع در شب اگر دقیقا رو به روی شیرها بایستید و از شمال به چشم شیرجنوبی نگاه کنید، چشم شیر شمالی را درخشان خواهید دید.
داستان پنجم
ملات به کار رفته در پل های اصفهان
داستان پنجم کمی غمانگیزتر است، داستانی که مربوط به تمامی پل های تاریخی اصفهان میشود. در ساخت پل خواجو، سی و سه پل و پل مارنان از ملات ساروج استفاده شده است، ملاتی که در صورت نرسیدن آب به آن، پلهای تاریخی را با آسیبهای جدی روبرو خواهد کرد. در ملات ساروج، از خاکستر استفاده میشود و به همین دلیل، آب درون پایههای پل نفوذ نکرده و بر اثر سرد و گرم شدن آب و یخ زدنش در فصول مختلف، پایههای پل ترک نمیخورد. همچنین از نی روی پایههای پل استفاده شده تا از ترک خوردن پل جلوگیری شود. بنابراین میتوان گفت این پل به صورتی ساخته شده که رطوبت، دوام و استحکام آن را افزایش می دهد و آب در طولانی مدت نمیتواند آسیبی به آن بزند. در طی سالهای اخیر، خشک شدن بستر زاینده رود، تنها سبب از بین رفتن طراوت و زندگی اطراف این پلهای چندصدساله نشده، بلکه آنها را با خطر تخریب و آسیب جدی روبهرو کرده است.
داستان ششم
ویران شدن بخش بزرگی از کاخها و باغهای صفوی به دست فرزند ناصرالدین شاه
ظل السلطان، فرزند ناصرالدین شاه و صاحب عمارت مسعودیه تهران بود. گفته میشود او قادر به تحمل شکوه کاخهای حاکمان زمان خود را نیز نداشت، حال فرض کنید این آثار متعلق به دورانی پیش از دوران قاجار باشد! هرچند عمل تخریب بناهای تاریخی سلسلههای تاریخی قبلی یکی از رایجترین اعمال در میان پادشاهان ایرانی در دورههای مختلف بود اما ظل السلطان بسیار بیش از دیگر حکمرانان این عمل را انجام داد. او که 34 سال بر اصفهان حکمرانی کرد، بیش از 50 بنا و باغ مربوط به دوران صفویه را ویران کرد. علاوه بر اینکه او قصد داشت شکوه و عظمت صفوی را از دید مردمان دور نگاه دارد، قصد دیگری نیز از این همه ویرانی داشت: زیبایی خیره کننده اصفهان، نظر ناصرالدین شاه را به خود جلب نکند! بسیاری از مورخان و جهانگردان از شکوه بسیار عمارتهای ویران شده توسط او خبر میدهند، البته او حتی به نقاشیها و نقش و نگارهای دیگر عمارتها نیز رحم نکرد!
داستان هفتم
دلیل نامگذاری سی و سه پل
نظرات بسیار متفاوتی در خصوص نامگذاری سی و سه پل که به پل الله وردی خان نیز مشهور است وجود دارد که آن را به افسانهها و اسطورههای باستانی پیوند میدهد. گفته میشود عدد صد و عدد سی و سه مرتبط با آناهیتا ایزدبانوی آب در ایران باستان است، بسیاری از سازههای آبی و پلهای ایران به نوعی نمادی از آناهیتا دارند. سی و سه پل که در گذشته چهل چشمه داشته، اکنون سی و سه چشمه دارد. از دیگر دلایلی که برای نامگذاری سی و سه پل بیان کردهاند، تعداد حروف (33 حرف) در زبان گرجی است (الله وردی خان بانی این بنا گرجی تبار بوده است).