تهران، شهری که امروز حتی یک دقیقه هم نمیخوابد، دهکدهی کوچکی بود که با کشیدن دیوار در سال ۱۵۵۳ میلادی توسط شاه طهماسب صفوی، شهری شدن را آغاز کرد. البته در آن دوران، بیشتر این منطقه به «ملک ری» شهرت داشت که از حدود نواحی که امروز به گرمسار مشهور است آغاز میشد و تا محدوده «شهر ری» امروزی گسترده بود.
یافتههای باستانشناسی نشان میدهد، شهر ری یا آنطور که در گذشته به آن «راگا» میگفتند، از چهار شهر مهم ایران در دوره باستان بوده است. به نظر میرسد، هوشنگ شاه دوران ایران باستان، آن را ساخته است و اسم این شهر در کتاب اوستا و همینطور کتیبه بیستون در فهرستِ مهمترین استانهای ایران آورده شده است. در عهد باستان «ری»، از دو بخش مهم اعیان نشین و منطقه مردم معمولی تشکیل شده بوده است.
بعدها این تقسیم بندی دگرگون شد. در سفرنامههای قدیمی که برخی از آنها امروز در دسترس ما است، ملک ری در فضای بینابینی و مرکزی محورهای قم، خراسان، مازندران، قزوین، گیلان و ساوه بود و در نقطهای که این محورها به هم میرسیدند، هسته اولیه کلانشهر امروزی تهران گذاشته شد.
تهران تبدیل به خوردشیدی شد که هر شعاع آن یکی از محورها و جادههای ارتباطی مهم را تشکیل میداد. از عودلاجان و چال میدان، زنبورکخانه و سنگلج به عنوان محلات پرجمعیت ملک ری یاد شده است. بسیاری از دیدنی های تهران هم مربوط به همین دوران پایتخت شدنش باز میگردد. مردم تهران قدیم، سرسخت و باجنده بودند. تا جایی که مردم محلات مختلف با یکدیگر اختلافات جدی داشتند و درگیریهایی هم بین آنها پیش میآمد. اما رفته رفته این شهر عجیب و غریب به جای خوبی برای پنهان شدن منتقدین سیاسی و شاعران و نویسندگان و هنرمندان یاغی تبدیل شد. تهران با جهان زیرزمینی و دالانهای زیرزمینیاش و همینطور توپوگرافی طبیعی پست و بلندی که دارد، زمینی دشوار جهت نفوذ داشته و در اینجا مخفیگاه مناسبی برای چهرههای مهمی شده بوده که از دست حکومت مرکزی در فرار و گریز بودهاند. همین نکته بود که باعث شد رفته رفته سرمایه فرهنگی زیادی در این شهر شکل بگیرد و از همان زمان این شهر را به مرکز فرهنگی و سیاسی ایران بدل کند.
با پایتخت شدن قزوین، ملک ری اهمیت بیشتری در سلسله مراتب سرزمینی ایران پیدا کرد. به این ترتیب تهران از سال انتقال پایتخت به قزوین شروع به رشد و ترقی هرچه تمامتر کرد. جد بزرگ صفویان در شهرری و در جوار مرقد حضرت عبدالعظیم (ع) به خاک سپرده شده بود. پس شاه طهماسب صفوی برای زیارت مرقد این سید، شبهای جمعه به زیارت مزار او می رفت.
اما با افزایش رفت و آمدهایش به دلیل وجود دستههای راهزن بسیار، دستور داد تا دور شهر ری دیوار محکمی برایش بسازند. دیوار محصور کننده تهران، شش هزار متر طول داشت. برای انجام این دیوارکشی و ساخت برجهایش از دو منطقه خاک برداشت کردند که بعدتر یکی از این منطقه به چالهمیدان معروف شد و دیگری به چالهحصار نامیده شد. نکته جالب اینکه اتفاقا عده بسیاری در این دو چال، سکونت کردند.
در ادامه همین روند بود که گود عربها و گود زنبورکخانه بعدتر در تهران پدیدار شدند. یعنی گودها و چالهها حاصل خاکبرداریهای شتابزده برای عملیاتهای عمرانی پدافندی بودند که اگر کسی از ما پرسید مرکز تهران کجاست؟ باید دقیقا به این محلات اشاره کنیم چون اولین حاشیهنشینی شهری در این مناطق پا گرفتهاند، حال آنکه حاکمان شهر به دلایل امنیتی، اتفاقا چنین گودهایی ایجاد کرده بودند. همینطور شاهطهماسب، دستور داد تا 114 عدد برج دیدبانی به عدد سورههای قرآن کریم اطراف این دیوار بسازند تا سربازها شبانه روز از دژی که در جنوب ملک ری ساخته شده بود، حراست و دژبانی کنند. پس از صفویان، تهران در دوران کریمخان زند هم پیشرفتهای بسیاری کرد. کریمخان زند به مدّت ۴ سال تهران را مرکز حکومت خود قرار داد و در محوّطه ارگ، بناهای جدیدی ساخت و به توسعه زیرساختهای تهران همت ورزید. اما یک نکته را درباره تهران پیش از زندیان نباید از قلم انداخت. تهران در زمان یورش افغانها به تسخیر آنها درآمد و تا زمانی که نادرشاه افشار این شهر را از آنها پس گرفت، تحت سلطه افاغنه ماند. اما نادر در تهران نماند و به اصفهان بازگشت.
پس از فروپاشی حکومت زندیان، آقا محمدخان قاجار که جوان زیرکی بود، از مدتها قبل با مطالعه و سفرهای بسیاری که به این مناطق کرده بود، به خوبی پی برده بود که اگر بخواهد ایران را از سیطره حاکمان قبلی بیرون بکشد باید اینجا را مرکز حکومت خود گرداند. اراضی حاصل خیز ورامین و مجاورت آن با محل استقرار ایلات ساوجبلاغ و نزدیکی به اقوام و نزدیکانش در منطقه گرگان ضمن حفظ یک فاصله معنی دار با آنها از دلایل انتخاب اینجا به عنوان پایتخت بود.
چون هم میخواست نزدیک شهر بزرگ قزوین باشد و هم نمیخواست پایتخت را روی باقیماندههای فضاهای ساخته شده به دست شاه طهماسب بنا کند. از طرف دیگر، تهرانی که یکبار به دست کریمخان فتح شده بود، این بار به دست یکی از قاجاریان میافتاد که در زمان فروپاشی افشاریان آن را به زندیان باخته بودند. پس یک دلیل تاریخی و حیثیتی هم داشت. در زمان به قدرت رسیدن ناصرالدین شاه از بابت افزایش بیرویه جمعیت تهران، دیگر فضایی برای ساخت و ساز درون حصار قدیمی باقی نمانده بود پس ایجاد محلات در بیرون از حصار قدیمی انجام گرفت. جمعیت تهران در این دوره بیش از ۱۵۰ هزار نفر نگاشته شدهاست.
اما سوای همه اینها، تهرانی که امروز آن را میشناسیم، نطفهی اولیهاش در سال 1300 گذارده شد. با به حکومت رسیدن رضاشاه، تهران دستخوش مدرنیزاسیون جدی شد و خیابانکشیها و توسعه زیرساختهایش به سرعت انجام گرفت. چیزی که در این روند به شدت مغفول ماند، توسعه سیاسی و اجتماعی شهر بود. به شکلی که هرقدر تهران به لحاظ کالبدی رشد و توسعه پیدا میکرد، مردم به دلیل فقر فرهنگی هر روز بیشتر به دام خرافات و عوالم خفیه میافتادند. چون توسعه شتابزده به هرحال اضطرابهایی را با خودش به همراه میآورد و باید با توسعه سیاسی همراه باشد وگرنه در انتهای خودش به یک فاجعه اجتماعی میانجامد.
تهرانی که امروزه میشناسیم پر است از یادگارهای گذشته، از اسکلت بانوی هفت هزار ساله تا کاخ پادشاهان صفوی و قاجاری و پهلوی. جایی که میتوانید تاریخ معاصر را با صدها نشانه بشناسید. ما در تور تهرانگردی تلاش میکنیم تا گوشههایی از این تاریخ پر رمز و راز را برایتان بگوییم.