دماوند نامی اسطورهای و بزرگ برای هر ایرانی است. نامی که فردوسی در شاهنامه از آن سخن میگوید و آرش کمانگیر برای تعیین مرز ایران و توران بر بلندای آن میرود و تیری از کمان خود رها میکند. قله دماوند به ارتفاع 5671 متر بلندترین قله ایران و خاورمیانه است و عاشقان و علاقهمندان بسیاری دارد. کوهنوردان هر ساله و در فصول مختلف به قصد صعود، جبهههای فرعی و اصلی قله دماوند را بالا میروند تا لحظهای در اوج بلندی بایستند و نظارهگر زیباییها شوند. اینجا قله با صلابت دماوند، بلندترین قله آتشفشانی آسیاست. با علاءالدین تراول همراه شوید تا از سفری 3 روزه به دماوند و از تجربه شبمانی بر بلندای بلندترین نقطه ایران برایتان بگوییم.
چهارشنبه صبح 31 مرداد از شهر دماوند به مقصد پلور راهی میشویم. ماشینها در پیچهای جادهی هراز که چون ماری سیاه سینه کوهستان را شکافته، گرفتار ترافیک سنگینی شدهاند. جاده از گردنه هراز بالا میرود، به اوج میرسد و حین فرود پس از پشت سر گذاردن چند پیچ، بالاخره دماوند رخ مینماید و روح شما را با خود به آسمانها میبرد. چند ثانیهای خیره به او مینگرید، بین او و شما نگاهی عاشقانه رد و بدل میشود. صدایش را به خوبی میشنوید که شما را به سوی خود فرا میخواند. بالاخره حوالی ظهر به قرارگاه کوهنوردی پلور میرسیم. اینجا غوغایی به پاست. عاشقان بسیاری برای دیدار معشوقشان از گوشه و کنار ایران به پلور آمدهاند. از اینجا با ماشینهای قرارگاه حدود 19 کیلومتری راه در پیش داریم تا به گوسفندسرای احسانی در جبهه جنوبی یا همان مسجد صاحب الزمان برسیم. خورشید از میانه آسمان گذشته است و عقربهها ساعت 13:30 را نشان میدهند. صدای گوش خراش ماشین در ارتفاع 3200 متری خاموش میشود. اینجا باید کولهها را به دوش انداخته و راهی شویم. درنگ جایز نیست، قله دماوند در انتظار دیدارمان است.
مسیر جبهه جنوبی قله دماوند
برنامه شبمانی بر بلندای قله دماوند به دلیل کوله کِشی (حمل کوله و تمام تجهیزات کوهنوردی) برنامهای سنگین خواهد بود و باید از توان جسمی و روحی بسیار بالایی برخوردار باشید. قاطرها فقط تا ارتفاع 4200 متر میتوانند بارهای شما را حمل کنند. اگر کوهنورد باشید بر این اصل معتقد خواهید بود که یک کوهنورد هیچگاه کولهاش را که چون خانهای کوچک برای اوست از خود جدا نمیکند. از گوسفندسرا به مقصد پناهگاه جنوبی (بارگاه سوم) به راه میافتیم. اگرچه هوا گرم و کولهها بسیار سنگین است اما شوق رسیدن به معشوق هر سختی را سهل میکند. راهی باریک و مالرو پیشرو داریم که از میان سنگها و صخرهها به پناهگاه میرسد. جبهه جنوبی یکی از پرترددترین و ایمنترین مسیرها برای رسیدن به قله دماوند است و یک تفاوت آشکار با دیگر جبههها دارد. در مسیر جبهه جنوبی سنگهای سیاه با اندازههای کوچک و بزرگی را میبینید که اگرچه ماهیتشان سنگ است اما فرم دیگری دارند. عقاب، لاک پشت، موش، خرگوش و غیره فرمهای سنگهایی عجیب و غریب در دماوند هستند که با گرمی به استقبال شما میآیند. دیدن چنین مناظری خستگی را از تنها میزداید و شما را به سر شوق میآورد. راه مالرو بالا و بالاتر میرود تا بالاخره بعد از 3 ساعت کوهپیمایی (زمان صعود و فرود بستگی به توانایی افراد تیم دارد) به ارتفاع 4200 متری میرسیم. اینجا بارگاه سوم (پناهگاه جبهه جنوبی) است. چادرهای کوهنوردان که چون خانههایی رنگی در اطراف پناهگاه پراکنده شدهاند خبر از شوق سرشار کوهنوردان به صعود دماوند این دیو سپیدپوش ایران زمین میدهند.
اینجا کولهها را بر زمین مینهیم و نفسی تازه میکنیم. منظره پیشرو خستگی را از تنهایمان میزداید. سد لار چون ماری طویل در میان کوهستان به چشم میخورد که در غروب آفتاب پولکهایش به زیبایی تمام میدرخشند. پس از دقایقی استراحت کمپ را برپا میکنیم و ساعاتی را به گشتوگذار در اطراف پناهگاه میپردازیم. خورشید غروب میکند و هوا کمی سرد میشود. به درون چادر و کیسه خوابهای خود میخزیم تا خستگی یک روز صعود را از تن به در کنیم.
پناهگاه جبهه جنوبی قله دماوند
صبحدم با طلوع خورشید از خواب بر میخیزیم و پس از جمع کردن چادرها، ساعت 9 صبح روز 1 شهریورماه به سوی قله حرکت خود را آغاز میکنیم. هرچه ارتفاع بالاتر میرود، سنگینی کولهها بیشتر احساس میشود. به ارتفاع 5100 متری میرسیم. در سمت راست مسیر آبشار یخی با زیبایی تمام خودنمایی میکند. از کنارش عبور میکنیم و در ادامه مسیر باید از قسمتی به نام انگشتی عبور کنیم. به عقیده من سختترین قسمت مسیر همین جاست. انگشتی را نیز پشت سر میگذاریم و به ابتدای تپه گوگردی میرسیم. اینجا دیگر آخر کار صعود به دماوند از جبهه جنوبی است. کمی خستهایم اما شوق رسیدن بر بلندای بلندترین آتشفشان آسیا ما را با گامهایی با صلابت به سوی قله خواهد برد. نفسها به شماره میافتد و گامها بسیار آرام میشود، گویی بر کره ماه گام میگذاریم. کوهنوردانی که موفق به صعود شدهاند، حین بازگشت از کنارمان عبور میکنند و عطر آشنای گوگرد را با خود به همراه دارند. با گامهایی آهسته و پیوسته به راهمان ادامه میدهیم. گاز گوگرد از دهانهای کوچک خارج میشود و چون ابری سفید در آسمان آبی به ابرها میپیوندد. از کنار دهانه گوگردی عبور میکنیم و گاز گوگرد تمام وجودمان را فرا میگیرد.
تپه گوگردی قله دماوند
بالاخره پس از 6 ساعت کوهپیمایی بر بلندای قله دماوند میایستیم. بغضی عجیب گلویمان را فرا میگیرد و اشک شوق به آرامی از چشمانمان جاری میشود. اینجا بام ایران قلهی دماوند است. لحظهای زیبا را تجربه میکنیم که با هیچ لحظهای در زندگی قابل مقایسه نیست. کولهها را بر زمین مینهیم و کمپ را در ارتفاع 5671 متری در کاسه قله دماوند برپا میکنیم. ایستادن بر بلندای ایران زمین حسی خاص و متفاوت به همراه دارد. اینجا بر فراز ابرها میایستیم و نظارهگر مناظر اطراف میشویم. تا چشم کار میکند کوه است و کوه است و کوه و دریایی از ابرهایی بیکران و سپید که کوهستان را در آغوش خود گرفتهاند. در بام ایران مناظری را میبینید که کمتر کسی آنها را تجربه کرده است. سایه با عظمت قله دماوند که در هنگام غروب در جبهه شرقی در کوهپایهها به چشم میخورد، بسیار دیدنی خواهد بود. امشب تجربهای متفاوت خواهیم داشت و آن شبمانی بر بلندای قله دماوند در زیر آسمانی پر ستاره است. تجربهای ناب که با شما همراهان همیشگی علاءالدین تراول قسمت کردیم. با ما همراه باشید و از خاطرات و صعودهایتان برایمان بگویید.
کاسهی قله دماوند