هشتم مهرماه، روز بزرگداشت حضرت عشق، شاعر نامی و بلند آوازه ایرانی مولاناست که این نام شهرت جهانی داشته و بر همگان آشناست. در این میان شاید کمتر کسی را بتوان پیدا کرد که با گفتن نام شاعر سرشناس پارسیگوی، محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی که نام کامل مولاناست او را بشناسد، چرا که بیشتر افراد با القابش که از او صحبت میشود از قبیل "مولانا خداوندگار"، "خداوندگار" و "جلالالدین" بعضی از نخستین لقبهایش هستند که گفته میشود در زمان حیاتش بیشتر متداول بوده او را میشناسند. القابی مثل "ملای رومی"، "مولوی رومی" و "مولوی" هم به نظر میرسند از حدود قرن نهم به تدریج برای اسم بردن از "مولانا" رایج شدهاند. در این مقاله از وبلاگ علاءالدین همراه ما باشید تا در روز بزرگداشت مولانا با جزییات و شرح حال زندگی این شاعر نامی و پرآوازه آشنا گردید.
زندگینامه مولانا
زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی مصادف با قرون ششم و هفتم خورشیدی بود و ایشان در یکی از روزهای پاییزی، روز یکشنبه هشتم مهرماه سال ۵۸۶ شمسی در شهر بلخ متولد شد. در آن زمان شهر بلخ که در حال حاضر جزئی از خاک کشور افغانستان محسوب میشود بخشی از امپراتوری ایران بود. بهاءالدین ولد معروف به سلطانالعلما واعظ، عارف و از مشایخ تصوف را که بیشتر مردم او را به عنوان پدر رومی میشناسند نیز در این دوره میزیست. او که به علت اختلافش با سلطان محمد خوارزمشاه، دیار خود را ترک کرد و بعد از سفرهای طولانی خود راهی شهر قونیه در کشور ترکیه فعلی شد تا در آنجا باقی عمر خود را سپری نماید. در آن زمانی که بهاالدین به قونیه رفت، این شهر تحت حکومت سلطان علاءالدین کیقباد اول بود که بعد از گذر مدت زمان کوتاهی این شهر به محلی مناسب برای فعالیت صوفیان تبدیل شد و بهاءالدین در آنجا نیز شاگردان بسیاری پیدا کرد که شیفته آداب و رسوم صوفیه شدند. پس از مرگ بهاالدینمولانا از، مولوی از آموزههای برهانالدین استفاده کرد و جانشین مسند تدریس پدرش شد تا اینکه ملاقات معروف و پر رمز و رازش با شمس تبریزی اتفاقی عجیب را در زندگی وی ایجاد کرد و همین عامل، آغازی شد برای تحولات اساسی طوری که وی بعد از این آشنایی، مولانایی شد که اکنون جهانیان شیفته آثار او شدهاند. طلوع زندگی عالم فریخته ایرانی در نهایت پس از تحمل تبی سوزان در سن 63 سالگی به غروب پیوست و در روز یکشنبه 27 آذرماه سال ۶۵۲ خورشیدی مولانا در شهر قونیه چشم از جهان فروبست.
اشعار و سروده های مولانا
سروده های مولانا در مجموع شامل هفتاد هزار بیت میشود که بخش زیادی از آن به زبان فارسی سروده شده است و در میان این اشعار تنها یک درصد از آن به زبانهای ترکی، عربی و یونانی سروده شدند که آنها نیز جز اشعار مُلَمَّع یا تلمیع هستند، بدین معنی که در سرودن یک شعر مولانا به بیش از یک زبان آن را به شرح کشیده است. حالا همه کسانی که مولانا را میشناسند هر ساله به مناسبت روز بزرگداشت مولوی در 8 مهرماه مراسمی را که در شهر قونیه برگزار میشود را شرکت میکنندتا نام وی را جاودان تر از همیشه سازند. در این راستا میتوان گفت هرچند مولانا شاعری ایرانی اما متعلق به همه مردم جهان است که بیشتر اشعارش را به زبان پارسی سروده است و ما نیاز است که از اشعار و سروده های این گنجینه عظیم ایرانی را حفظ کنیم و به فرزندان و آیندگان خود بیاموزیم تا در حفظ و نشر آثار مولانا دخیل باشند و با جان و دل برای فرهنگ ایرانی بکوشند و آن را حفظ نمایند. مشهور ترین مولانا، مثنوی معنوی است که در 6 دفتر با مجموعه ای 26 هزار بیتی و 424 داستان پی در پی که به شیوه تمثیل و حکایتهای آموزنده اخلاقی سروده شده است به چشم میخورد .
اندر دل من مها دل افروز توئی یاران هستند لیک دلسوز توئی
شادند جهانیان به نوروز و به عید عید من و نوروز من امروز تویی
آثار مولانا جلال الدین بلخی
1- کتاب مثنوی معنوی از برترین کتاب های ادبیات عرفانی فارسی کهن است که به زبان فارسی سروده شده و سرشار از اندیشه های فرهنگ اسلامی بوده است.
2- غزلیات شمس: غزلیات شمس غزلیاتی است که مولانا به نام مراد خود شمس سروده و نسخههای مختصر و کامل این دیوان از قدیم نزد اهل ذوق و اصحاب خانقاه رواج داشته که به تناسب مجالس سماع معمولا به ترتیب بحور وزنی اشعار بوده و پس از رواج چاپ هم با عنوان دیوان شمس یا کلیات شمس تبریزی بارها و بارها در ایران و هند چاپ گردیده است.
3- رباعیات: حاصل اندیشههای مولاناست که مجموعهای کامل از بهترین اشعار، دوبیتیهای کوتاه و عاشقانه مولاناس که درمورد عشق و عاشقی و معشوق سروده است.
4- فیه ما فیه: این متون به نثر بوده و حاوی تقریرات مولاناست که گاه در پاسخ پرسشی است و زمانی خطاب به شخص معین که در آن روزگاران میزیسته است.
5- مکاتیب: حاصل نامههای مولاناست که بازتاب زندگی درونی این شاعر جاوید نام است.
6- مجالس سبعه: سخنانی است که مولانا در منبر ایراد کرده است و به مجموعه مواعظ در منبر گفته میشود که مولانا در این سخنرانی به صورت یک خطیب برای شروع کار از آیهای از قران بهره میجست که بسیار ساده و بیپیرایه پندهای خود را به گوش افراد میرساند.
دیدار شمس تبریزی و مولانا
از جذابیت های زندگی مولوی، آشنایی او با شمس تبریزی است که داستان از آنجا شروع میشود که روزی مولانا از راه بازار به خانه خود باز میگشت که در راه عابری ناشناس گستاخانه از او پرسید: صراف عالم معنی، محمد برتر بود یا بایزید بسطامی؟ مولانا با لحنی آکنده از خشم جواب داد: محمد (ص) سر حلقه انبیاست، بایزید بسطام را با او چه نسبت دارد که این سوال را میپرسید؟ در این هنگام درویشی که به یک تاجر بیشتر شباهت داشت سر سخن را باز کرد و شروع کرد به سوال که چرا آن یک سبحانک ما عرفناک گفت و این یک سبحانی ما اعظم شأنی به زبان راند؟ مولانا فرو ماند و گفت: درویش، تو خود بگوی. گفت: اختلاف در ظرفیت افراد است که در این میان محمد ظرفیتی به گنجایش بیکران داشت و هر چه از شراب معرفت در جام او میریختند همچنان خمار میشد و به دنبال آن جامی دیگر را برای خود طلب میکرد. اما بایزید بسطامی زمانی که دستش به جامی میرسید به همان یک جام اکتفا کرده و مست میشد و بعد از این حال شروع به نعره زدن میکرد، حال شگفتا که مرا چه مقام و منزلتی است که در رابطهبا سبحانی ما اعظم شانی صحبت گویم! پس از این بحث و مناظره مولانا و درویش، جرقه دوستی بین آنها جای بیگانگی را پر کرد و روز به روز بیشتر نیز شد. چرا که نگاه شمس تبریزی به مولانا نشان داده بود که از راه دور به جستجویت آمدهام اما با این بار گران علم و پندارت چگونه تو نیاز است که به ملاقات با خدا برسی؟ و مولانا به او پاسخ داده بود: ای شمس تو مرا ترک نکن این بار مزاحم و درهم پیچیده را از شانههایم بردار و در رسیدن به لقا الله کمک حالم باش.
شمس تبریزی یکی از شخصیت های تاثیرگذار در زندگی مولانا بود که در سال ۶۴۲ قمری به مولانا پیوست و چنان او را شیفته خود کرد که وی درس و وعظ را به کلی کنار گذاشت و به شعرسرایی، ترانه، دف و رق زیبای سماع پرداخت و تا جایی پیش رفت که در زمان خود طبعش در شعر و شاعری شکوفا گردید و همین عامل مولانا را به سرودن اشعار پرشور و حال عرفانی وا داشت. اما در این بهبوهه کسی نمیداند که شمس تبریزی به مولانا چه چیزی گفت و چه آموخت که این گونه او را در سبک زندگیاش دگرگون کرد، اما خوب است بدانید که شمس تبریزی شخصیتی منحصر به فرد داشت و به عبارتی وی عالم و اندیشمندی جهاندیده بود، چرا که همنشینی وی با مولانا و نوشتههایش بهترین گواه بر دانش گستردهاش در ادبیات، لغت، تفسیر قرآن و عرفان است. اما باید بدانید که این شیدایی مولانا و شمس تبریزی با رفتن شمس به پایان رسید. در این شرایط مولانا از دوری شمس به شدت ناآرام و آشفته شد و تمام روز و شب خود را به رقص سماع پرداخت، به طوری که حال آشفتهاش در شهر بر سر زبان خاص و عام افتاد. مولانا برای یافتن شمس به شهرهای شام و دمشق عزیمت کرد تا شاید خبری از شمس بگیرد اما وی را نیافت و باری دیگر به قونیه بازگشت. او هر چند در این سال هایی که به جستجوی شمس پرداخت و وی را پیدا نکرد، ولی حقیقت شمس را در خود یافت و دریافت آنچه که او در جستجوی آن است در خودش حاضر و محقق است و نیاز است که آن را شکوفا کند.
همین عامل سبب شد مولانا در شهر قونیه باری دیگر رقص و سماع را از سر بگیرد و جوانان، خاص و عام را به مانند ذرهای در آفتاب پر انوار که گرد او میگشتند و چرخ میزدند را به سوی خود جذب کند. مولانا رقص بینظیر سماع را وسیلهای میدانست که با آن میتوانست تمرینی برای رهایی و گریز داشته باشد و همچنین چیزی که به روحش کمک میکرد تا در رهایی از آنچه که در عالم حس و ماده او را درهم کشیده است را پله پله تا بام عالم قدس بپیماید و به عرش اعلی برسد. با این حال که چندین سال از رفتن شمس تبریزی میگذشت و باز حال و هوای وی در سرش افتاد و این بار راهی دمشق شد، اما باز هم شمس تبریزی را نیافت و به قونیه بازگشت و تا لحظه فوتش در این شهر گذران عمرش را سپری کرد.
مزار و آرامگاه مولانا، زیارتگاه دوستداران وی در شهر قونیه
هم اکنون مزار اندیشمند و شاعر برجسته ایرانی، مولانا که به نام درگاه در قونیه شناخته میشود تبدیل به نوعی زیارتگاه برای دوستدارانش شده است. در سال های اخیر اهمیت این موضوع به قدری جهانی و چشمگیر شده است که مسئولان گردشگری کشور ترکیه را به فکر واداشته تا با برنامهریزیهای منحصر به فرد و ویژه تلاش کنند از این پتانسیل موجود در شهر قونیه بیشترین بهره ممکن را ببرند و به هوای شاعر نامی ایرانی مولانا گردشگران زیادی را از نقاط مختلف جهان به شهر قونیه بکشانند. چرا که از سالهای قبل توجه عمومی غربیها به رومی بیشتر پس از ترجمه شعر مولانا توسط کلمن برایان بارکس اتفاق افتاد به حدی رسید که این کتاب از پرفروشترین آثار آن تاریخ شد و حتی سوپراستاری مثل مدونا که یک خواننده پاپ آمریکایی کاملا شناخته شده است از ترجمه اشعار مولوی در کارهایش استفاده کرد.
همچنین گفته میشود که هالیوود قصد دارد با همکاری کشور ترکیه، فیلمی از زندگینامه مولانا بسازد که در آن لئوناردو دی کاپریو نقش مولانا و رابرت داونی جونیور نقش شمس تبریزی را ایفا کنند و نوشتن فیلمنامه را هم به عهده دیوید فرانزونی که فیلم معروف گلادیاتور را در کارنامهاش دارد بسپارد. پس بیایید تا دیر نشده ما که مولانا را شاعری از جنس ایرانی میدانیم ایرانیش کنیم و با خواندن اشعار ارزشمند وی و همچنین ساخت مجموعه ها و برنامههایی در این راستا به حمایت از مولانا بپردازیم و اشعارش را مختص فرهنگ و تمدن ایرانی سازیم.
در این مقاله به شرح زندگی مولانا پرداختیم، شما اگر علاقهمند به آشنایی بیشتر با رقص صوفی و سماع هستید به لینک بلاگ ما با عنوان صوفی و سماع، رقص سماع را تا چه اندازه میشناسید؟ سری بزنید تا از جذابیتهای این برنامه عرفانی بیشتر مطلع گردید.