مردم فین کاشان در زمان امام محمد باقر، قاصدی با نام عامر بن ناصر فینی را نزد ایشان فرستادند و از او خواستند پیشواییشان را بر عهده بگیرد. امام، فرزند خود به نام سلطانعلی برادر امام صادق را به شهر کاشان فرستاد، ایشان نیز در منطقه فین بزرگ ساکن شد. از آنجا که کاشان شهر گرمی به شمار میآمد، حضرت سلطانعلی در تابستانها به منطقه کوهستانی اردهال میرفت. پس از چند سال که از اقامت فرزند امام در اردهال میگذشت، حاکم اردهال با نام زرین کفش بارکرسفی با دستور والی قم به نام ارزق، تصمیم به قتل ایشان گرفت. حمله در دربند ازناوه صورت گرفت، جنگی ده روزه که نیروهای فرزند امام در آن بسیاری از نیروهای حاکم اردهال را از بین میبرد. در اینجا نقشهای به ذهن زرین کفش بارکرسفی رسید، طبق نقشه او چهل تن از زنان و دختران کلجاری، به صورت برهنه به میدان جنگ رفتند. فرزند امام به همین دلیل عقب نشینی کرد و در پناه یک سنگ به نماز و دعا مشغول میشود. در همین زمان دشمنان به ایشان حمله میکنند و همه را به شهادت میرسانند. زمانی که مردم کاشان و فین بزرگ، خبر شهادت فرزند امام را شنیدند با چوب و چماق به دشمنان حمله کرده و همگی را نابود کردند. پس از آن، امامزاده سلطانعلی را در قالیچه ای پیچیده و ایشان را در یک نهر در نزدیکی کنار شاهزاده حسین غسل میدهند. مراسم خاکسپاری ایشان در حالی برگزار شد که مردم به سرو سینه میزدند و چوب و چماق به دست داشتند. از آن زمان تا کنون هرساله مردم کاشان و اطراف آن در سالروز شهادت فرزند امام، دومين جمعه مهرماه به اردهال می روند و مراسمی باشکوه به نام مراسم قالیشویان را اجرا میکنند. این مراسم امروزه در فهرست آثار ناملموس میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
در این مراسم که هرساله برگزار میشود، بزرگان فین قالی متبرکی را در حرم امامزاده از بزرگان روستای خاوه (یکی از روستای اطراف) تحویل میگیرند. این قالی با شور و حال وصف ناپذیری از صحن صفا به سوی نهر تاریخی شاهزاده حسین حرکت داده میشود تا آنجا اهالی فین با چوب دستي، آب نهر را به قالی بپاشند و سپس از مسیر دیگری قالی با شور و حال سابق به صحن فینی ها آورده میشود. سپس قالی دوباره به بزرگان تحویل داده میشود و آنان قالی را تا سال بعد در یک محفظه نگاه میدارند .
ده روز پیش از مراسم قالیشویان، مسگرهای کاشان، بازار را تعطیل میکردند و به یکدیگر و هرکس از آنجا عبور میکند آب میپاشیدند، بعد از آن طی مراسمی به سوی چشمه سلیمانه فین میرفتند و سپس برای برگزاری مراسم قالیشویان به روستای مشهد اردهال رهسپار میشدند.
مهمترین نکته در خصوص مراسم قالیشویان مشهد آن است که این مراسم، مراسمی مردمی است و مردم آن را برپا میکنند. اگر این مراسم دستکاری شود، ساختارش تغییر کرده و زایل میشود. تعداد امامزادهها در ایران زیاد است، اما امامزاده سلطانعلی اهمیتی فزاینده دارد چرا که هر انسانی میتواند خود را در آن ببیند. چگونه در این مراسم سخن هزاران پیر و جون و زن و مرد اردهالی را قبول نکنیم و به بهانههای پژوهشی متوسل شویم؟
پاسخ روشن است، مردم احتیاج دارند که ارتباطی معنوی با منبع نور داشته باشند، به همین دلیل از امامزاده دعوت میکنند تا به فین بیاید. امام محمد باقر(ع) هم فرزندش را به آنجا فرستاد، حاکمان وقت نیز ایشان را به شهادت رساندند، اما در حقیقت او را به جاودانگی رساندند.
در مراسم قالیشویان، در حقیقت مردم قالی را نمیشویند، بلکه زمین را تطهیر میکنند، آنها با برگزاری این مراسم میخواهند بگویند فرزند امام با دعوت ما به این شهر آمد اما توسط عده دیگری به شهادت رسید، با برپایی این مراسم درحقیقت میخواهند خود را از ریا و دروغ مبرا کنند و ننگش را از زمین پاک کنند. طی این مراسم دوازده چوبدار در صحن شاهزاده حسین جمع میشوند و همزمان با تکان دادن چوبهایشان در هوا اشعار مذهبی میخوانند. پس از آن، اهالی فین در حالی که چوبهایشان را در هوا تکان میدهند، در صحن صفا گرد هم جمع میشوند و ندای حسین حسین سر میدهند. وقتی تعداد نفرات زیاد شد در ابتدا هیأت امنا گزارشهایی را درخصوص اقدامات عمرانی و تعمیرات صورت گرفته به مردم ارائه میدهند. پس از آن، برنامههایی که آنها را با نام لغتنامه و مرثیهخوانی میشناسند شروع شده و پس از آن نیز نوبت مراسم قالیشویی است. اما منظور از لغتنامه چیست؟ در این مراسم چندین نفر از افرادی که در به شهادت رساندن امامزاده سلطانعلی دست داشتند، مورد لعن و نفرین قرار میگیرند، یکی از آنها حاکم آن دوران اردهال که با نام چراغ کوش کرمه هم او را میشناسند است. او که مسئول به شهادت رساندن فرزند امام بود، پس از کشتن حضرت متواری شد و به یک روستا پناه برد. در این روستا او به خانه پیرزنی رفت و چراغ خانهاش را خاموش کرد و خود را در تنور منزل پیرزن پنهان کرد. مردم روستا پس از مدتی زرین کفش (حاکم اردهال) را پیدا کرده و به سزای عملش میرسانند.
دومین کسی که مورد نفرین و لعنت قرار میگیرد، قوکله جاری نام دارد، او که از مأموران حکومتی اردهال به شمار میرفت و تحت حکومت زرین کفش در حق مردم ظلم و جنایت زیاد میکرد. طبق برخی روایات، او همان کسی بود که در زمانی که امامزاده سلطانعلی در حال پیروزی بود، چند تن از افرادش را عریان کرد، کاری که سبب شد پیروان امام از آنها روی برگردانند و در نهایت توسط سپاهیان زرین کفش به شهادت برسند.