بیهوده نیست که بسیاری از مردمان نازنین شهر میبد، فامیلیِ «زیلوباف» دارند. در این موزهی جذاب، علت این امر را میبینیم. «زیلو» یا «پلاس»، از قدیمترین دستبافتههای بشر بوده است و نوعاً رنگِ تیره داشته است. شاعری بسیار قدیمی (منوچهری دامغانی) در وصفِ شبِ تاریک، چنین میسراید: شبي گیسو فرو هِشته به دامن/ پلاسین مِعجَر و قیرینه گَرزَن (دارای روسریِ پلاسین و گُلِسرِ تیره.) بسیاری از حتی محققان و بزرگانی چون علامه دهخدا، این بافته را با «گلیم» یکی گرفتهاند؛ اما گلیم اساساً در مناطقِ گرمسیر، آنچنان کاربردی نداشته است. این بافته را از پنبه میبافتهاند و گلیم را از پشم. این بافته را سادهتر و کاربردیتر و مناسبتر برای مناطق گرمسیر میدانستهاند. سابقهی زیلوبافی در شهر میبد آنچنان قدیمی است که در موزه زیلوی میبد، اثری با تاریخِ (باور کنید یا نه)، ۸۰۸ هجری قمری میبینید (برابر با حدود ۷۸۴ هجری شمسی) مییابید؛ یعنی متعلق به ۱۶ سال بعد از وفاتِ حافظ شیرازی! درست همینقدر قدیمی و ناب. نقشِ تار و پودی که اجدادمان با عشق بر این زیلوها بستهاند، از پسِ صدها سال تاریخِ پُر از حادثه، اینک در موزه زیلوی میبد برابرِ دیدگان متحیر ما قرار دارد. گردانندگانِ موزه خلاقیتی به خرج دادهاند و حتی تابلوی ورودیِ موزه را نیز بهصورت زیلویی ساده اما زیبا بافتهاند. زیلوهای متعددی که از مساجد مختلف جمع شده و طرحهای زیبای نقشبسته بر آنها، در این موزه انتظارتان را میکشد. برای رفتن به موزه زیلوی میبد، باید به خیابان امام این شهر قدیمی بروید و بعد از آن، در بلوار قاضی میرحسین، سراغ کاروانسرای شاهعباسی را بگیرید که بهراحتی قابل یافتن است. البته که خود این کاروانسرا هم که موزه زیلوی میبد در آن قرار دارد، از شگفتیهای شهرِ کهنِ میبد است که علاءالدین تراول به علاقمندان به تاریخ و هنر توصیۀ اکید میکند که قبل یا بعد از بازدید از موزه، سری نیز به آن بزنند.