زمانی سرود: «جهان را نباشد خوشی در مزاج/ بهجز مرگ، نبْوَد غمم را علاج/ ولیكن در آن گوشه در پای كاج/ چكیدهست بر خاک، سه، قطره خون.» و زمانی دیگر گفت: «در زندگی زخمهايی هست كه مثلِ خوره، در انزوا روح را اهسته میخورَد و میتراشد.» این جملات و ابیات شاهکار، در کنار دهها داستان و اثر فاخرِ دیگر، در این خانه نوشته شدهاند: خانهی صادق هدایت. این خانه با یاد روزهایی که نویسندهی طنزپرداز و در عین حال نومید، قلم بر کاغذ میغلتانید و درخشانترین آثار ادبیِ معاصر ایران را خلق میکرد، باری شیرین از حیرت بر دوشِ آدمی مینهد و پشت آدم را از این هیبت خم میکند. خانهی صادق هدایت، با وجود ساخت سنتیاش محل شکلگیری بخشی مهم از ادبیات مدرن فارسی است؛ جایی که نویسندهی مشهور چشم به جهان گشود و رشد کرد و خواند و خواند و نوشت و نوشت؛ و ادبیات داستانی ایران، از جمله، به همت او بود که شاخوبرگ گرفت و بالید. اما جذابیت خانهی صادق هدایت، واقع در خیابان سعدی، خیابان امیراعلم، تنها بهخاطر اقامت نویسندهی شهیر در آن نیست؛ بلکه خانهی صادق هدایت (یا بهتر بگوییم: خانهی خاندان هدایت) از حیث معماری نیز در خورِ تماشاست. این خانه در اواخر عصر قاجار ساخته شد و سبک زیبای معماری قجر، در جایجای آن مشهود است. در کوشکِ خانه که با چند پله و ایوانی نسبتاً وسیع از زمین جدا شده، یا حوضچهای که در حیاط خانه همچنان پابرجاست و در اوقاتی که در آن آب زلال وجود دارد، جلوهای تماشایی و راحتافزا به خانه میدهد. در دوران پهلوی دوم، بهدست دولت خریداری شد و برنامه این بود که تبدیل به موزه شود که نشد. اینک کاربریِ کتابخانه دارد و در اختیار بیمارستان امیر اعلم است. البته خانهی صادق هدایت با همتِ آقای جهانگیر هدایت، برادرزادهی تلاشگر نویسنده، به احتمال قوی به موزهی آثار هدایت تبدیل خواهد شد. به هر صورت، کتابخانه یا موزه یا اصلاً خانهی عاری از هر وسیلهای، قدم زدن در خانهی صادق هدایت، گویا بوی روزهای خوشی را میدهد که این نویسندهی بزرگ در آنجا مشغول خلق شاهکارهایش بود. دوستداران ادبیات، بعید است فرصت دیدار از این خانه را از دست بدهند.